تک تک موفقیتها و هر لحظهای که شاید زنده نمیشوم (اما زنده میشدم) تا حد زیادی مدیون یکی از اعضای هیئت علمی – خواه یکی از مربیان من یا یکی از همکارانم که سویشرت چهارخانه مردانه بر تن داشت هستم که میداند دانشگاه هنوز برای من نیست.
من در مورد موفقیت و امتیازاتم دچار توهم نیستم، اما فکر می کنید چند عضو هیئت علمی شیکانا را در یک روز یا یک سال در دانشگاه میشیگان می بینم؟ تا حالا چند تا دیدی؟
برای چند نفر از تقریباً 11000 نفری که توییت من را خواندند، اولین کلماتی بود که از زبان فردی که در آلبوکرکی فقیر به دنیا آمده و بزرگ شده بود، خوانده بودند؟
نه به اندازه کسانی که در طول کالج تحت نوعی پاک کردن یا سوء استفاده قرار گرفته اند یا هر دو. و هیچ کدام از اینها قابل قبول نیست. پاک کردن ها و سوء استفاده ها به اشکال مختلفی انجام می شود.
منظور من این است که: ما به عنوان مربیان، اعضای هیئت علمی و مدیران، باید بدانیم دانشجویان و همکارانمان چه وجه اشتراکی با یکدیگر دارند، چه وجه اشتراکی با ما دارند و مهمتر از آن، چه چیزهایی ندارند.
هیچ «تجربه دانشگاهی» وجود ندارد، و اگر وجود داشته باشد، تجربهای است که اغلب به خود دروغ میگوید امکان یکنواخت بودن، الهامبخش بودن، استقبال و حتی قابل بقا بودن آن را دارد.
برخی از دانشجویان ژاکت های 65 دلاری کالج خود را بدیهی می دانند. دیگران نمی توانند تصور کنند که یکی از آنها را داشته باشند.
برخی از افرادی که در دانشگاه های عالی کار می کنند این را می دانند و برخی نمی دانند. من داستان خودم را به صورت آنلاین در پاسخ به توییت استاد دیگری در مورد انتقاد از افراد به دلیل ارسال سلفی با تی شرت های دانشگاه به اشتراک گذاشتم.
این نظر برای من هم بهعنوان کاهش شخصی و هم سادهسازی پیچیدگیهای بسیاری بود که دانشجویان و اعضای جامعه دانشگاهی را بسیار فراتر از من تحت تأثیر قرار میدهد.
- منابع: