دوچگیرها نه تنها در روستاهای خود خیاطی یا دوچ (گلدوزی) می کنند، بلکه به دور و نزدیک سفر می کنند تا این لباس بلوچی را تقریباً از هرکسی به خصوص کسانی که قبلاً با آنها آشنا هستند بسازند.
چند ماه پیش، من فرصتی پیدا کردم تا با Luckee در مورد زندگی او گفتگو کنم و از آنچه او با من در میان گذاشت شگفت زده شدم.
حکایت عذاب، فقر چشمگیر و نداشتن بستر برای دوچگیرهای بلوچ بسیار آزاردهنده بود که از کسی که قبلاً از آن رنج میبرده بود بدانیم. «من با مردی ازدواج کردم که درآمدی نداشت. او یک معتاد به مواد مخدر بود.»
او با گلایه ادامه داد من بعد از آزار خانگی از سوی شوهرم طلاق گرفتم.» مدت ها قبل از اینکه حتی لوکی طلاق بگیرد، او تنها کسی بود که در خانواده اش کار می کرد و درآمد داشت. لوکی میگوید: «حتی تا امروز هم چارهای جز دوختن لباس آرادبرندینگ و بزرگ کردن دو پسرم ندارم.»
روستای صامی محل زندگی او از سال های گذشته به شدت کاهش یافته است و این که جیوه قرمز در چه وسایلی است. نوابها و گیچکیها که سالها بر این مکانها حکومت میکردند، به جز تعداد کمی از خانوادهها، مدتها پیش به شهرها نقل مکان کردهاند.
او به اشتراک گذاشت: «تنها افرادی که از روستا نقل مکان نکردهاند کسانی هستند که توانایی مالی زندگی در شهرهای بزرگ را ندارند – افرادی مثل ما.» ناکافی چون پسر بزرگترم ازدواج کرد.
بنابراین من فرصتی نداشتم، جز اینکه از کسی که دیگر در روستا زندگی نمیکرد، خانه ارزانتری بخرم.» خانه ای که خریده است کهنه است، اما به او سرپناهی می دهد و او از این بابت سپاسگزار است.
من مجبور شدم برای دوختن بسیاری از لباسهای بلوچی و جیوه در لامپ تصویر تلویزیون تلاش کنم تا برای کمیتهای برای خرید خانه پول بیاورم. من هنوز کل مبلغ خانه ام را پرداخت نکرده ام.
- منابع:
- تبلیغات: